زمان گذشته استمراری در زبان انگلیسی با نام "Past Continuous" یا "Past Progressive" شناخته میشود و برای بیان آنچه در بازهای مشخص از زمان گذشته در حال اتفاق افتادن است بکار برده میشود. ساختار این زمان متشکل از حالت گذشته فعل کمکی “be” بعلاوه “ing form” افعال اصلی است. در واقع شکل نهایی جملات در زمان گذشته استمراری به این صورت است:
Subject + was/were + ing form of a main verb
خب در ادامه به مثالهای زیر توجه کنید تا بعد از آن به کاربردهای این زمان و مفاهیمی که منتقل میکند بیشتر بپردازیم.
I was working.
این جمله کامل و مستقل هست. اما اطلاعات کمی به ما میدهند. در اغلب موارد اطلاعات بیشتری در کنار زمان گذشته استمراری آورده میشود تا مفهوم کاملتری را به گوش مخاطب برساند و نشان دهد چه چیزی حول فعل یا رویدادِ در حال اتفاق، در زمان گذشته در حال رخ دادن است.
کاربردهای زمان گذشته استمراری
قبل یا بعد از عمل یا رویدادی که به پایان رسیده است:
We were busy working on our assignment when our parents came home.
وقتی پدر و مادرم به خانه برگشتند من داشتم سخت بر روی تکالیفم کار میکردم.
در این جمله گوینده جمله پیش از رسیدن والدینش مشغول انجام تکالیفش بوده است.
- برای بیان تداخل رویدادها و افعال همزمان:
As they were leaving, the phone rang.
درست در زمانی که داشتند میرفتند، تلفن به صدا درآمد.
در جمله بالا همزمانی اتفاقات را میبینید. در واقع یکی از افعال استمرارا در حال وقوع است که اتفاق دیگری رخ میدهد.
- قبل و بعد از یک زمان مشخص:
Two years ago, I was working at a cafe in New York City.
دو سال پیش در یک کافه در نیویورک کار میکردم.
دراین جمله اگر مبدا زمانی را دو سال پیش در نظر بگیریم، گوینده جمله در زمانی بعد از آن مشغول به کارکردن در یک کافه بوده است.
- برای بیان طول زمان رخ دادن فعل یا رویداد:
You were eating that sandwich for an hour!
یک ساعت است که داری ان ساندویچ را میخوری. (طول زمان بطور مشخص بیان شده است)
- برای بیان تکرر و تناوب افعال
My parents were fighting all the time when I decided to leave.
پدر و مادرم مدام در حال دعوا کردن بودند که من تصمیم گرفتن ترکشان کنم.
برای بیان پیشرفت، رشد و دیگر تغییرات طی زمان
Things were changing; there was no denying that.
همه چیز داشت تغییر میکرد و راهی برای انکار آن وجود نداشت.
- برای روایت یک داستان یا توصیف یک فضا
As they walked into the sunshine, the birds were singing and the breeze was softly blowing.
همینطور که به سمت طلوع آفتاب قدم میزدند، پرندهها میخواندند و نسیمی ملایم میوزید.